صدا کن مرا ، صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من ، شبیخون حجم ترا پیش بینی نمی کرد
و خاصیت عشق این است . . .
کسی نیست ، بیا زندگی را بدزدیم
آن وقت ، میان دو دیدار قسمت کنیم
بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم
بیا زودتر چیزها را ببینیم
ببین ،عقربک های فواره در صفحه ساعت
حوض زمان را به گردی بدل می کنند
بیا آب شو مثل یک واژه در سطر خاموشی ام
بیا ذوب کن در کف دست من
جرم نورانی عشق را
مرا گرم کن . . .
بگیر دستای تنهامو که بی دست تو غمگینم
من از این بیقراری ها ، سراغ عشقو میگیرم
به چشمات خیره میمونم ، بپای عشق می میرم
همه ساعات بودن رو، شمارش میکنم با غم
"زمان" با " فاصله " دست داد، که دوریم هردومون از هم
اگرچه این دل تنها ، فقط از عشق میخونه
ولی درکُنج تنهائی ، دلم، از" فاصله" خونه
برای بی پناهی هاش، همش آغوش غم بازه
تـو رویاش، با خیال تو، امیدِ تازه می سازه
...
تو باورکن که قلب من، توی غربت پریشونه
میخواد دوری کنه ازغم ، ولی بی تو نمیتونه
بگیر دستای تنهامو، که قلبم بی تو بی تابه
همیشه چشم بیدارم ، میون گریه میخوابه
همه ساعات بودن رو شمارش میکنم با غم
"زمان" با " فاصله " دست داد، که دوریم هردومون از هم
...
دلی که توی جام تو، شرابِ صبر میریزه
خودش صبروقرارش نیست، خودش از غصه لبریزه
من از رنجِ جدائی ها ، نگاهو برتو میدوزهم
پیش چشم تو میخندم ، ولی در سینه میسوزم
همه ساعات بودن رو شمارش میکنم با غم
"زمان" با " فاصله " دست داد، که دوریم هردومون از هم
.: Weblog Themes By Pichak :.